اما این روزها تالار سایه میزبان نمایش «روسمروسهلم- اسبهای سفید» است که به کارگردانی محمودرضا رحیمی اجرا میشود. هرچند که این نمایش یکی نمایشنامههای گمنام ایبسن است و اجرای این نمایش گامی برای معرفی این نمایشنامه است.
- اتفاقی که در این نمایش رخ داده این است که تماشاگران، از لحظه ورود به تماشاخانه سایه، با دیدن طراحی دکور چند درخت و ویدئو پروجکشن با تصویر رود و صدای ریزش آب، درگیر نمایش میشود. چه چیزی باعث انتخاب این طراحی شد؟
درکنار تمام تمهای خوبی که این نمایش دارد، به لحاظ داستان نیز یک اتفاق شکوهمند در آن رخ میدهد که هرچند قهرمانان این تراژدی همچون سایر تراژدیها نهایتی به غیراز مرگ و نیستی ندارند اما آن مرگ و نیستی در یک رودخانه اتفاق میافتد. با تحقیقاتی که انجام دادم، رودخانه در تمام فرهنگها سمبلی از زندگی است؛ زندگیای که همواره در زمان جریان دارد و چه بسا فرای زمان است. چراکه زمان بعد از زندگی در طبیعت بشر سایه افکند و چه بسا که میتوانیم بگوییم دستساز تصورات منطقی و علمی بشر است.
این رودخانه و شور و هیجانی که در زندگی انسان وجود دارد، مبحث مهمی بود بین من و رامین اعتمادی بزرگ، بهعنوان طراح هنر جدید، که حاصل آن این طراحیای است که شما در نمایش شاهد آن هستید. چراکه سعی کردیم از همان ابتدا تماشاگر را وارد فضایی کنیم که در واقع نام این اثر نمایشی است.
روسمروسهلم نام مکانی است که تا جایی برای هنریک ایبسن، نویسنده اثر مهم بوده که در لحظات واپسین زندگیاش، آنرا بازنویسی میکند و نام «اسبهای سفید» که نامی سمبلیک است از روی این اثر برمیدارد و با یقین اعلام میکند که نام این اثر، «روسمروسهلم» است. بنابراین، مکانیت برای ما دارای اهمیت بالایی شد.
- «روسمروسهلم» ترجمههای مختلف داشته، شما به لحاظ زمانی از کدامیک از این ترجمهها استفاده کردهاید؟
این اثر بهعنوان ویرایش نهایی ایبسن، توسط طلایه رؤیایی به فارسی ترجمه شده است. گویی پیش از این ترجمههای دیگری با نام « اسبهای سفید» هم در بازار نشر موجود بوده است.
- فرهنگ ما ایرانیها بسیار گرم و محبت آمیز است، درحالیکه همانگونه که در آثار ایبسن میبینیم، فرهنگ نروژ، بسیار سرد و معمولی است. در طراحی صحنه شما نیز چیزی شبیه به شیشه مورد استفاده قرار گرفته است. چرا بر این فضای یخی تأکید کردهاید؟
این چیزی است که مخاطب پس از تماشای نمایش با آن برخورد میکند و برای ما اینگونه نبود و به عبارت دیگر این تعبیر را درنظر نداشتیم اما وقتی اتفاق افتاد از آن استفاده کردیم تا ما را به هدفی که داریم بیشتر نزدیک کند. واقعیت این است که در اکثر جاهایی که در ارتباط با روسمروسهلم نکته نظریا اظهار عقیدهای را مطالعه میکنید میبینید که در آن یک مسئله بین تمام نقل قولها مشترک است و آن این است که این قلعه خانه با توجه به اینکه مشتمل بر یک قلعه و مشتمل بر یک خانه است، موسوم به قلعه سایهها شده است. این تعبیری است که من از آن دارم. از طرف دیگرعبور آدمها از روی کلام، گذشته و اعتقاداتشان که در مورد آنها در مرحله تردید قرار میگیرند و تصمیم میگیرند که به بازشناسی آنها دست بزنند باعث میشود که ما به فکر یک عنصر اساسی بیفتیم و برای نشان دادن آن کاری بکنیم. به همین دلیل به فکر استفاده از نور افتادیم.
وقتی ما نور را نیاز داریم و نمایش در صحنه کوچکی اجرا میشود و نمیتوانیم از نورپردازی فراخی استفاده کنیم که نور را بهتدریج از سفید به سیاه و خاکستری ببریم و در این هالههای گوناگون نور را، از پرنور به سمت کم نور استفاده کنیم، ناچاریم به سراغ مواد و متریالی برویم که این فضا را به ما بدهد و ما بتوانیم با حداقل پرژکتور و تعداد خطوطی که در سالن وجود دارد، سعی کنیم با انکثار نور، چنین فضایی را بهوجود بیاوریم. خوشبختانه رضا خضرایی بهعنوان نورپرداز کار، به همراه امیر ترحمی نورپردازی بسیار خوبی را انجام دادند و این امکان را برای ما بهوجود آورد، بهگونهای که میبینیم وقتی بازیگر در فضاهای مختلف حرکت میکند، نور کاملا او را لمس میکند و این حرکت نور به ریتم روی صحنه که به تماشاگر منتقل میشود کمک میکند.
- در مورد انتخاب بازیگران این نمایش، میبینیم که بازیگرانی چون میرطاهر مظلومی، شهره سلطانی، فریدون محرابی، شمسی صادقی در کنار بازیگران جوانی مثل روشنک گرامی و مانی قاجار قرار دارند. آیا در این خصوص ترس و دلهرهای نداشتید که مبادا اختلاف سطح در بازیها به چشم بخورد؟
از فضاهایی که در آن به دانشجو یا دانش آموخته هنر تئاتر بیحرمتی شود چندان لذت نمیبرم و ترجیح میدهم اگر دانشجو را میآورم، برای ایفای نقش بیاورم و در مسیری قرار دهم که از بوته آزمایش عبور کند. بساکه قسمتی از کار من در کنار کارگردانی تئاتر، تدریس بوده و این درکنار هم قرار گرفتن شاید بهگونهای وظیفه دیگر مرا که معلمی است پوشش میدهد. این نه تنها وظیفه من است که بتوانم به نیروهای جوان و خوبی که وجود دارند اعتماد کنم بلکه از سوی دیگر، برای بازیگران باسابقه نیز این موقعیت بهوجود میآید که یک بار دیگر خودشان را از ابتدا در لنز دوستان کم سابقهتر ببینند. این اتفاق به شور و هیجان گروه و از طرفی نیز به آموختهها و به باز آموزی گروه کمک میکند.
- آنچه از محمودرضا رحیمی میدانیم این است که به آثار نمایشی مدرن علاقهمند است اما میخواهم بدانم با توجه به انتخاب نمایشنامه روسمروسهلم دوست داشتید نمایشی را روی صحنه ببرید که تاکنون اجرا نشده یا ویژگی خاصی در آن دیدید که در سایر آثار ایبسن وجود نداشته است؟
من از زمان دانشجویی به آثار ایبسن علاقه داشتم و این متن را نیز میشناختم. ایبسن شخصیتهای آثارش را بسیار شکوهمند طراحی میکند و بهنظر من تمام چیزهایی که انسان میبایست برای حیاتش داشته باشد، در متون ایبسن وجود دارد؛ حال در برخی از متونش کمتر و در برخی بیشتر. در این اثر نمایشی بیشترین طراحی یک انسان چند بعدی را میتوانیم ببینیم و آدمهایی را میبینیم که به سمت حقیقتی میروند که شاید قدرت پذیرش آنرا ندارند. حتی اگر متون ایبسن را همچون آثار چخوف به کندگویی متهم کنیم، از شنیدن حرفهایش خسته نمیشویم و لذت میبریم و این به شرطی است که گروه بتواند آنرا به خوبی ادا کند، چراکه این متون دارای روح و روحیه است و میتواند معنای پسینه خود را به تماشاگران منتقل کند. به اعتقاد من از این جهت، روسمروسهلم شاخصترین اثر ایبسن است.
- با توجه به اینکه بیش از یک دهه از ترجمه روسمروسهلم به فارسی میگذرد، فکر میکنید چرا سایر کارگردانهای تئاتر آنرا اجرای صحنهای نکرده اند؟
بهدلیل اینکه کاملا تحقیق نکردهام نمیدانم اجرای حرفهای شده یاخیر، درحالیکه اجرای دانشجویی شده است. در ایران، همواره ایبسن را با «دشمن مردم» و «خانه عروسک» شناختهایم و در ته ذهنمان نیز صحبت از اشباح میکردیم و لذت میبردیم. فکر میکنم از خود شما یک بار شنیدم که درکنار آثار نمایشی ایرانی که اجرا میشوند و بسیار نیز خوب و پرفروغ هستند، آثار نمایشی معیار نیز باید اجرا شوند و همنشینی این اتفاقات، اتفاقات مثبتی روی یکدیگر میگذارد.
من بهدلیل اینکه این اثر نمایشی را برای هموطنانم روی صحنه میبرم، بهطور قطع بهدنبال معیارهایی میگردم که برای تماشاگران من دارای مفهوم باشند و تماشاگران من از آن فاصله نگیرند، چراکه عمق نگرش نهایی در هر اثر تماشاگران هستند و من بیشتر از هرچیزی، به دنبال تأثیر تماشاگران کاملا معمولی هستم و میخواهم بدانم که آنان در مورد کار من چه میگویند.